پسر آفتاب
در خیالم با تو بودم شعرهایم را برای ماه خواندم ابر تنها بود
نامه ات را باز کردم
آرمیدم، ایستادم
روی شن ها راه رفتم
با ستاره گفتگو کردم
باد با ما بود
قطره قطره بر زمین امد
جشن پیوند
قطره و شبنم
جیرجیرکها
سرود عشق سردادند
نامه ات را خواندم
نامه ای که هرگز
ننوشتی آن را
و پستش نکردی
نامه ات را خواندم
از نگاهت،چشمت
نامه ات پیدا بود
کلماتش جاری
مثل اشکی که فرو میریزد
نوشته شده در پنج شنبه 87/8/2ساعت
10:14 عصر توسط محمد نظرات ( ) |
Design By : ParsSkin.Com |