پسر آفتاب

 

بامداد است...

  تو انتهای اوج دوستداشتن منی

واحساسات زولا لین تو

 تراوشات طبش بودنه من است

ولحظات ناب با تو بودن

 اوج روشنی پروازه روح من است

و تو باز تو باز تو

اوج بودن منی 

اری !!!

 دوستداشتن ...

تو دانی چه؟

پر پروازه پرنده............

تبره بت شکن ابراهیم.....

دست رهایی بخش حضرت حق....

اوج بودن نفخه ای روح خدا......

اری!!!

دوستداشتن....

یعنی تو....

فقط تو.....

بازتو......

برای همیشه تو...

منم تو ....

تو هم من....

رها تو ورها من...

پرواز تو و پرم من....

نه! نه! پرم تو پرواز من....

باز نه! باز نه!...

همه تو...وهمه تو....

رها من... رها من ....

اوج تو......اوج تو....

اری!

همین دوستداشتن پر پروازه من است....

و تو اوج بودن منی....

واول توئی اخر توئی ....

 باز توئی...

 همه توئی...

 فقط توئی..  

   


نوشته شده در پنج شنبه 87/8/2ساعت 1:47 صبح توسط محمد نظرات ( ) |





Design By : ParsSkin.Com