سفارش تبلیغ
صبا ویژن








پسر آفتاب

نمی دانم که این عشق چگونه بر

 کویر خشک قلبم بارید که دل بی خبرم عاشق شد

 و به عشقش می بالد
 
نمی دانم می داند که با دیدنش می رود از تن و جانم خستگی 
نمی دانم تا کی عاشق می ماند
 
نمی دانم می داند بدون او بی قرارم ، هیچم ، پیچم
 
نمی دانم می داند در انتظار فردای با او بودنم
 
نمی دانم چگونه سر کنم لحظات بی او بودن را
 
نمی دانم می داند که هیچگاه عشق واقعی نمی میرد
 
نمی دانم می داند دوست ندارم در رویای کسی دیگر باشم


نوشته شده در سه شنبه 87/8/7ساعت 10:38 عصر توسط محمد نظرات ( ) |





Design By : ParsSkin.Com